اگر بخواهیم نتایج توافقنامه روز دوشنبه هفته قبل کابل-واشنگتن که در جریان سفر شبانه اوباما به افغانستان به امضا رسید را با نگاه به مفاد و متن در یک جمله کوتاه بیاوریم، فارغ از عملی بودن یا نبودن بدون تردید و با توجه به بار حقوقی واژگان، باید بگوئیم «افغانستان به تحت الحمایگی آمریکا درآمد» و استقلال، آزادی و تمامیت ارضی این کشور مسلمان از بین رفت. در عین حال از آنجا که مفاد این سند تحت الحمایگی که اوباما نام آن را «توافقنامه استراتژیک افغانستان و آمریکا» گذاشت، برای مردم افغانستان تشریح نشده، تاکنون بازتاب درخوری در این کشور مجاهدپرور پیدا نکرده است.
در مورد این موضوع نکات زیر قابل توجه می باشد:
الف- اگرچه در این متن مفصل که شامل 9 صفحه، 8بخش و 32 بند است، به تکرار از دولت، احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و حقوق مدنی مردم افغانستان سخن به میان آمده اما در عین حال در جای جای متن، حاکمیت ملی افغانستان را به نفع آمریکا مصادره کرده است. که از جمله شامل موارد زیر می شود:
1- در بخش دوم ذیل عنوان «تاکید بر ارزش های مشترک دمکراتیک» انطباق کامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی افغانستان با ارزش های آمریکایی را مورد تاکید قرار داده است.
2- در بند دوم از بخش سوم تحت عنوان «تحکیم امنیت درازمدت»، از آزادی عمل آمریکایی ها در اقدامات نظامی امنیتی بعد از سال 2014- که براساس بیانیه سران ناتو در لیسبون غرب باید در این سال نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج نماید- به بهانه «لزوم تداوم مبارزه با القاعده و وابستگانش» سخن به میان آورده است. در قسمت «الف» از بند 2 بخش سوم هم بار دیگر تاکید کرده است که «هیچ نوع موافقتنامه ای- منظور موافقتنامه لیسبون- تاثیری در حق طرفین - منظور حق آمریکا- برای تداوم عملیات ضد تروریزم نخواهد داشت».
3- در بند 6 از بخش سوم می گوید «تداوم دسترسی قوای ایالات متحده به تاسیسات افغانستان و استفاده از آن تاسیسات که تا سال 2014 براساس اعلامیه سال 2010 ناتو در لیسبون انجام می شود، پس از آن- حداقل تا پایان سال 2024- براساس موافقتنامه دو جانبه امنیتی- که متعاقب توافقنامه استراتژیک و حداکثر طی یک ماه تهیه و توسط روسای جمهور دو کشور امضا خواهد شد - میسر می باشد.
4- براساس بند 9 از بخش سوم آمریکا حق دارد در هر مناقشه ای که یک طرف آن افغانستان باشد، وارد شود و این ورود شامل طیفی از اقدامات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی می شود دولت و قوای افغانستان در این میان «باید» «عاجلاً» خود را با این اقدامات هماهنگ نمایند.
5- براساس بند 3 از بخش چهارم در مورد موافقت نامه های جدید و یا تقویت موافقت نامه های قبلی تجاری و ترانزیت و تصمیم گیری در مورد شبکه حمل و نقل و ارتباطات، اعمال مدیریت بر مرزها و روابط با همسایگان و تصمیم گیری درباره جلب سرمایه گذاری های منطقه ای دولت افغانستان باید قبلا موافقت هم پیمان! آمریکایی را جلب نماید.
6- براساس بخش های الف، ب، ج و د بند 1 از بخش پنجم، دولت افغانستان باید در فاصله 2014 تا 2024 پروسه دهه گذشته- از زمان اشغال افغانستان در سال 2001 تا دوشنبه گذشته که این سند بین کرزای و اوباما امضا شد- را ادامه دهد وگرنه تعهدات یا تشویقات مالی مطرح شده در بخش های الف تا د از سوی آمریکا انجام نمی شود! که به معنای پذیرش تداوم سیطره امنیتی و سیاسی آمریکا بر حکومت و مردم این کشور است.
7- براساس بند 4 از بخش پنجم، دولت افغانستان موظف است مطابق تعریف آمریکا از تروریسم، قوانین لازم را در مجلس به تصویب برساند و نهادهای مناسب این قوانین را تأسیس کند و با گروه کار عملیات مالی آسیا اقیانوسیه- که تحت سلطه آمریکاست- درباره پولشویی و تروریسم همکاری کند.
8- براساس بند 5 از بخش پنجم، حداکثر 50 درصد از پولهایی که از این پس آمریکا در افغانستان خرج می کند از طریق سیستم رسمی و آنهم برای هزینه در موارد خاص که مورد پذیرش دولت آمریکاست، خواهد بود. دولت کابل در مورد کمک های دریافتی باید به مقامات آمریکا در افغانستان «بطور شفاف» پاسخ بدهد. یکی دیگر از شرایط مهم دریافت سهم 50 درصدی دولت در پول هایی که آمریکا برای اهداف خود در افغانستان در نظر گرفته است موافقت کابل با ورود گسترده محافل آمریکایی،- تحت عنوان جوامع مدنی- به افغانستان، موافقت دولت با ورود آمریکایی ها به سیستم آموزش عالی و تحصیلی افغانستان و مدیریت میراث فرهنگی براساس الگوی آمریکا می باشد.
9- براساس بند 4 از بخش ششم، دولت افغانستان موظف است ساختارهای سنتی ولایات را که براساس باورها و ارزش های بومی استوارند و میانه ای با سیطره فکری فرهنگی غرب ندارند، در یک «پروسه» چند ساله از بین ببرد و تحت نظامات واحد مطابق الگوی توافقنامه استراتژیک آمریکا- افغانستان درآورد.
10- براساس بند 1 از بخش هشتم (بخش پایانی) دولت افغانستان حق فسخ یک جانبه قرارداد را تحت هیچ شرایطی ندارد و آنگاه که آمریکا هم لغو همه یا بخشی از آن را بپذیرد، این توافقنامه تا یک سال پس از آن معتبر خواهد بود! در این بند آمده است: «این موافقتنامه می تواند با موافقت کتبی هر دو طرف- و نه یکی از آن دو- در هر زمانی تعدیل یا فسخ شود و هر یک از طرفین- تنها - می تواند در مورد تصمیم اش برای فسخ این موافقتنامه یادداشت کتبی ارائه دهد ولی به هر حال پس از آن نیز، این موافقتنامه برای یک سال اعتبار دارد. ب- براساس آنچه گفته شد تردیدی نیست که آنچه به قول اوباما در تاریکی شب و ظرف دقایقی اتفاق افتاده تحمیل تحت الحمایگی (protectorat) افغانستان و به عبارتی مستعمره شدن این کشور است. آنچه گفته شد را با تعریف تخصصی علمای حقوق بین الملل تطبیق بدهید: «تحت الحمایگی، رابطه بین دو دولت که یکی از آن ها نسبت به پاره ای از قدرت ها و امتیازات یک دولت مستقل در خارج و داخل کشور چشم پوشیده و در عوض دولت طرف او حمایت او را از هرگونه تجاوز خارجی تعهد می کند. دولت مورد حمایت را دولت تحت الحمایه نامند.» (ترمینولوژی حقوق نوشته دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی، ص140) اما تعریف حقوقی «مستعمره»: «مستعمره، کشور یا سرزمینی است که تحت انقیاد سیاسی کشور دیگری قرار گرفته و این کشور خود را ملتزم به عمران و اسکان اهالی آن و اشاعه مدنیت در آن کرده است.» (همان ص 648)
ج- در یکی از بندهای این توافقنامه تصریح شده است که بعد از 2014- یعنی ضرب الاجل بیانیه 2010 لیسبون- آمریکا جایگزین نیروهای ناتو خواهند شد. در بند 3 از بخش سوم آمده است: «ایالات متحده به منظور کمک در ایجاد یک چارچوب دراز مدت همکاری دوجانبه امنیتی و دفاعی، افغانستان را به عنوان «متحد عمده خارج ناتو» تلقی می نماید. این بدان معناست که سخنان اوباما مبنی بر خروج نظامیان از افغانستان در واقع آغاز تلاش آمریکا برای صورت بندی تازه امنیتی در این منطقه- افپاک- می باشد یعنی به زعم مقامات آمریکا شکل حضور متفاوت می شود اما سیطره امنیتی مطلق آمریکا بدون استفاده از نیروهای دائمی تداوم می یابد که البته ما معتقدیم مردم افغانستان اجازه چنین کاری را به آمریکا و دولت کابل نمی دهند.
د- در چند جای این توافقنامه- از جمله بند 5 از بخش سوم، قسمت الف از بند 6 از فصل سوم، قسمت ب بند 6 از فصل 3، بند 8 از فصل سوم- تاکید شده است که آمریکا در پی ایجاد تاسیسات نظامی دائمی در افغانستان نیست و بنا ندارد از سرزمین و یا تاسیسات این کشور علیه همسایگان یا کشورهای دیگر استفاده کند. این موضوع نشان می دهد که آمریکایی ها به حساسیت کشورهای همسایه افغانستان وقوف دارند در عین حال اگر به مفاد بندهای توافقنامه مورد اشاره نگاه بیاندازیم، درمی یابیم که آمریکا در نظر دارد که به مرور افغانستان را به کانون برنامه ریزی اطلاعاتی، امنیتی و عملیاتی خود علیه قدرت های آسیایی که در مجاورت افغانستان قرار دارند- شامل روسیه، چین، ایران و هند- در آورند. در قسمت های الف تا د بند پنجم از بخش سوم به موارد عدیده ای از تمهیدات امنیتی اشاره می کند که هیچ تناسبی با کشوری در اندازه افغانستان ندارد و در نهایت در بند «ج» بر لزوم انطباق شرایط و امکانات امنیتی افغانستان با معیارهای ناتو و اصل «قابلیت تعامل پذیری با نیروهای ناتو» تأکید کرده است. البته اگر این ها هم نبود انعقاد قراردادی با این حجم و تنوع بین یک ابرقدرت با کشوری در اندازه افغانستان و پذیرش این همه تعهدات حمایتی از سوی رئیس جمهور آمریکا، مفهومی غیر از این نداشت.
هـ- تردیدی وجود ندارد که اوباما برای بهبود شرایط خود در انتخابات آتی ریاست جمهوری به برگه های مصنوعی برای موفق نشان دادن سیاست خارجی خود احتیاج دارد و لذا در روزهای اخیر روی این برگ و توافقنامه مانور زیادی کرده است. در عین حال در بند 8 از بخش سوم به نکته ای اشاره شده که از هراس آمریکایی ها از تکرار ماجرای عراق در افغانستان -یعنی خروج و سپس تبدیل شدن صحنه به قدرت نمایی ایران- خبر می دهد از این رو اوباما آمده و امضای یک قرارداد 10 ساله را از کرزای گرفته و در آن حتی وعده تمدید و گسترده تر شدن تعهدات دولت افغانستان- براساس قسمت ج از بند 6 بخش سوم و بند 3 از بخش هفتم- را داده است. در بند مورد اشاره روی تداوم اقدامات و بالطبع حضور آمریکا در افغانستان تأکید کرده و نگرانی آمریکا را در قالب این عبارات بروز داده است: «طرفین همچنان بر حمایت شان برای بهبود هماهنگی و همکاری امنیتی منطقه ای تاکید می ورزند و هر دو طرف مصمم اند تا برای محو تهدیدات ناشی از تروریزم و مواد مخدر، با هم در افغانستان، منطقه و با کشورهای همسایه همکاری نمایند.»
و- در این توافقنامه اشاره های فراوانی به القاعده و لزوم کنترل و سرکوب آن شده ولی حتی یک بار هم از طالبان سخن به میان نیامده است و حال آنکه روزی که افغانستان به اشغال غرب درآمد ادبیات حاکم بر محافل تصمیم گیری آمریکا، لزوم سرنگونی و ریشه کن کردن طالبان بود. در واقع آقای اوباما با برجسته کردن القاعده که به هر حال در مقایسه با طالبان بسیار کوچک است خواسته است شکست غرب از مردم افغانستان و بخصوص پشتون ها را بپوشاند و در عین حال مذاکره آمریکا با نیروهای شبه نظامی طالبان را توجیه کند. اما همانگونه که اوباما در طراحی نقشه خود برای افغانستان عناصر اصلی صحنه را عمداً نادیده گرفته و به توافقنامه ای که کرزای هرگز توان اجرای آن را نخواهد داشت، تکیه کرده است در متقاعد کردن طرف های مختلف از جمله کشورهای ائتلاف «ایساف» هم ناکام مانده و از این رو آن دسته از کشورهای ناتو که در افغانستان نیرو دارند گفته اند در همین سال و نه در چارچوب بیانیه لیسبون- پایان 2014- نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهند کرد.
سعدالله زارعی
نظر بدهید |